جشن ورودت به خونه مامانی و بابایی
شنام شنام جیگرم
میخوام در مورد اولین ورودت به خونمون تعریف کنم که چجوری پا گشات کردیم عزیزم انقدر ذوق داشتیم بالاخره یه نفر دیگه به تعداد اعضای خانواده اضافه شده بود و ما ورودت رو جشن گرفتیم عزیزدلم...
روزی که میخواستی بیای خونرو درست کردیم بادکن بارونش کردیم یه کیک تولد هم واست گرفته بودی که روش یه شمع صفر سالگی گذاشته بودیم آخه خب هنوز ١ سالتم نشده بود انقدر مامان الهام و بابا مسعود خوششون اومده بود همینطور مامان پری عزیزم...جای بابا علی خاله مژگان و دایی مهرانت خیلی خالی بود اون شب رو به مناسبت بدو ورودت به جمع خلنوادمون جشن گرفتیم تو همش لالا میکردی همش خوش خواب بودی خوابت می بردش یه چندتا عکس خوشملم انداختیم اینجا میذارم ببینی فدات بشه عمه ببین کیک تولدت چقدر با مزس با مامان ثریا و دختر عمو نسترن با هم رفته بودیم سفارش داده بودیم..یه چیز با مزه این جشن کوچولو سورپرایز بودش یعنی مامانی اینا نمیدونستن بهشون گفتیم با نسترن یه کاری داریم بریم و بیاییم زنعمو افسانه و پسرعمو فرشید هم خونه ما بودن رفتیم بدو بدو کیک رو گرفتیم و اومدیم توی پله ها شمعشو روشن کردیم وقتی اومدیم تو بدو بدو رفتم آهنگ تولد گذاشتم نسترن کیک رو آورد تو همه دست زدن هوررررررررررررااااااااااااااااااااااااااا هوررررررررررررررررراااااااااا